به نام خدا
سلاممممممممممممممم دوستان گلم خوبید اخرین پنج شنبه ی تابستون و بازگشایی مدارس رو بهتون تسلیت میگویم دیگه وسایل مدرسه رو اماده کنیم و رسما درس بخونیم
خوب 10 چیزی که دوست دارم
1. خدا و پدر مادرم و ابجی دختر خالم مزگان
2. رانی و شاهرخ خان واسشون میمیرم
3. فیلمای رمانتیک هندی
4. رمان های م. مودب پور
5. کشک بادمجون و ماکارونی و مرغ سوخاری و پیتزا
6. نماز و حجاب که داشتنش برام مهمه و باعث سنگینی یه خانم میشه
7. اهنگ های گریه دار مثل اهنگای محسن چاوشی
8. گریه که مامانم میگه افسرده ای اما منم مثل رانی واسه همه چی گریه میکنم اما اصلا سوسول و بچه ننه نیستم
9. ظرف شستن و توی دی وی دی فیلم هندی نگاه کنم
10. اینکه بیکار باشم و بتونم با دوستام حرف بزنم
10 چیزی که خیلی بدم میاد
1. گریه کردن و بهونه گرفتن بچه ها ی مخصوصا زیر 5 سال
2. پسرای سبک فشن بی ادب بی شخصیت و سوسول بچه ننه
3. ریاضی و فیزیک
4. مدرسه رفتن و بی حو صله درس خوندن
5. وقتی که توی اینترنتم و یا برقا بره یا مامانم غرغر میکنه که بیا بیرون
6. از فیلمایی که بازیگرانش خیلی مصنوعی بازی میکنند
7. جارو برقی کشیدن
8. پول نداشته باشم
9. ادمای مغرور و پر تکبر
10.از اینکه ادعا کنم کسی هستم یو اینکه خودمو بگیرم
چه ها با عرض معذرت می خوام بگم که من کلکسیونی از مصاحبه های جدید و قدیم رانی رو براتون اماده کردم ببخشید که اگر تکراری بود
دوستان گلم من به شدت در این ماه مبارک رمضان کلیه درد گرفته بودم به طوری که داشتم میمردم دکتر رفتم که اونو گفت که از کم ابی هستش اما بد بختی من اصلا تشنم نمیشه وفقط گرسنه میشم دوم اینکه با عرض تسلیت مدارس در حال باز شدن هسند و ما هم چاره ای جز درس خوندن نداریم البته من از29 تیر تا29 مرداد مدرسه بودم اما جوش با الان فرق میکنه من هر سال این موقع یک ترسی توی دلم می افته که حد نداره
قراره سال 2009 هرتیک و کارینا با هم بازی کنند من که دلم لک زده واسه ی فیلم این دوتا واقعا که زوج هنری همدیگند من هم کارینا رو از بازیگرای قابل میدونم که جایزه امسال هم حقش بود واقعا نقشش رو خوب بازی کرد من کارینا رو بعد از رانی دوسش دارم و اصلا به نظرم مغرور نیست چون یه مقدار غرور برای خانم ها کافیه
و اینکه شاهرخ خان با نقش fashion boy ظاهر شده که من وقتی عکساشو دیدم تا مرز غش رفتم واقعا ناز شده
من میدونم که فیلم رانی با برادرش و فیلم رمانتیکی که قراره با شاهد بازی کنه مطمئننا سوپر هیت میشه ای خدا من که واسه فیلمش لحظه شماری میکنم
امیدوارم گردن srk زودتر خوب بشه و هر چه زودترسر پروزه خان برن خدایا انب هم نقش داشته باشع مگه چی میشه عالی میشه من مطمئن هستم که سینما عد از چند سال کاجول و شاه رخ رو ببینه میترکه انشالله ما که از خدامونه اگه بشه چی میشه
من مدرسه را دوست ندارم ای خدا مثل هرسال کمکم کن تا نه تنها من بلکه همه مریم جون فریده جون مایا جون ازاده و ایدا جون فرناز و پریناز دنیا داداش جعفر شیوا و شیداجون تینا و تانیا صبا رما سیما ساناز موفق بشن ابجی مهدیسم مزگان جونم
حالا من داداش جعفر جونم و ازاده جون و مایا جون رو دعوت میکنم تا 10مورد از علایق و 10چیزی که بدشون میاد رو بگن
مصاحبه ازرانی موکرجی جان
تا حالا فکر کردی اگه هنرپیشه نمیشدی دوست داشتی چه کارکنی؟
دوست داشتم نویسنده باشم
رانی شما هنرپیشه ای هستی که توانایی وقدرت بازیگریتون شمارو به اوج رساندنه عوامل جانبی که یک امتیاز هرهنرپیشه زنه مثل زیباییه محض که درحال حاضر با وضعیتی که سینمای ما به خودش گرفته رکن اصلی محسوب میشه نظر خودتون چیه ؟
بله حرف شما درسته.من ازمردم هم این گونه حرفهاروشنیدم خیلی از منتقدین اوایل کارم قد کوتاه وصدای خش داره من وعیب بزرگی عنوان میکردند وبه خاطر همین به من امتیاز مناسب نمیدادنداما به یاری خدا من تونستم خوب رشد کنم وازاین بابت بسیار خوشحالم که با تواناییه ذاتی خود تونستم به اینجایی که هستم برسم .
آیاروابط شمابه خانم رای بهبود پیدا کرده است ؟
من با خانم رای هیچ مشگلی نداشتم امیدوارم ایشون هم ازدست من ناراحت نباشند من عادت به کینه وناراحتی ندارم(این رانی مهربان )
از چه فیلم هایی که تا به حال بازی کردی بسیار خشنود تری ودوست داری؟
به جز فیلم بلک که یه تغییر عمده در سبک کاری من بود وخیلی دوسش دارم چون هم درکنار آقای باچن بازی کردم هم کارگردانش سانجی مردی بزرگه که خوب میدونه چی میخواد به فیلم هایی که درکنار عامرخان وسلمان خان وشاهرخ خان بازی کردم هم علاقه دارم (آخ چه ماهی تودختر)
آخرین سوال :فکر میکنی شما امسال هم جایزه روببرید؟
نمیدونم ،امیدوارم هرکس لیاقت وشایستگی داره برنده بشه .
مورد خودت و کاجول بهمون بگو ایا اون باعث شده تو به این صنعت علاقمند بشی؟
اول از همه کاجول دختر عموی دوم منه و رابطه ما به خاطر شغلمون مورد توجه همه قرار گرفته.من از خانواده موکرجی امده ام و هر دوی ما از یک خون و با رنگ چشم یکسان هستیم.فقط همین شباهت ما در همین حده.کاجل 7 سال قبل از من وارد این صنعت شده و اگر موفقیت اون باعث تشویق من برای ورودبه این صنعت می شد خیلی قبلتر این کارو انجام میدادم.قبل از کاجل ماسی من 25 سال در این صنعت بوده و من از زمانی که به یاد دارم در داخل و خارج استودیوها وقت می گذروندم اما تمام این چیزها ضامن موفقیت واطمینان برای باقی ماندن در این عرصه نیست بلکه تماما وابسته به تلاش و سختکوشی و شانس توست.عمو سالم زمانی که من بچه بودم اغلب به من می گفت من در اینده بازیگر خواهم شدو من فکر میکردم که شوخی میکند
ایا به کاجل نزدیکی؟
تا اندازه ای بله به هر حال ما خویشاوندیم.کاجل ادم خونگرمیه.البته اون هیچ احساس و علاقه ای هم برای حمایت من در این صنعت نداشته
اگر عاشق بشی عشقت رو پنهان میکنی مثل خیلی از بازیگران زن دیگر یا مثل کاجل و مانیشا نمایان؟
خب اگر من دوست پسر داشته باشم ترجیح میدم پیش خودم بمونه من از خانواده ای اومدم که به اخلاقیات خیلی اهمیت میدن و والدین من هرگز رابطه منو با یک مرد غریبه نمی پذیرند مگر اینکه یک رابطه کاری و ضروری باشه برای من تنها رضایت اونها مهمه و خانواده من تنها والدینم و برادرم راجاست و به غیر از اونها من کسی رو ندارم و برای من مهمه که اونها رو ناراحت نکنم وکاری بدون اجازشون انجام ندم
رانی موکرجی یکی از بهترین هنرپیشه ها در بالیووده که اینموضوع رو با اجراهاش در فیلمهاش مخصوصا بلک ثابت کرده . رانی همچنین خودش به شدت مفتخر اجرایش در بلک است (بایدم باشه) و اعتبار و ارزش آن را به کارگردان فیلم سانجی لیلا بهانسالی می دهد برای داشتن ایمان و عقیده ای که به داشته و بازی خوبی که از او گرفته است . رانیموکرجی به زودی در فیلم راوی چوپرا ، بابل به روی پرده خواهد رفت و همچینین یک فیلم فیلم دیگر ا کمپانی یاش راج فیلم به نام تارا رام پام .
رانی ارزش میذاره به ماردش برای اعتقادی که به اون داشت که اون تونسته یک بازیگر خوب باشه و اون همچینین یکی از کسانی بود که رانی رو متقاعد ساخت تا خودشو باور کنه . رانی ادعا میکنه با اینکه حتی پدرش در صنعت فیلمسازی بالیوود بود ، با این حال هرگز برای اون در یک حد شخصی در فیلمسازی واقعا تکیه گاه نبود. . رانی میگه من هرگز فکر نمیکردم من هیچ استعدادی داشته باشم که در یک فیلم باشم و فکر میکردم این هرگز برای من اتفاق نخواهد افتاد من بتونم یک هنرپیشه بشم . رانی همچنین احساس میکنه که سخترین و دشوارترین مرحله اون زمانی بود که که اون داشت به تنهایی وارد صنعت فیلمسازی شد به طوریکه در اول اون احساس میکرد که اون به این صنعت تعلق داره . رانی فقط تنها 17 ساله بود وقتی اون اولین فیلمش راجا کی آیگی بارات را بازی کرد . اما بعد از اولین فیلمش ، اون تصمیم گرفت که اون قلبش و تلاشش رو در راه بازیگری قرار بده . اون عینا همه نقشهاشو با صداقت و بی ریایی انجام داد که درآخر هم نتیجه داد .
رانی همچنین ادعا میکنه که خانواده اش بزرگترین انتقاد کننده ها برای اون هستند و اون همیشه به شدت عصبیه وقتی اون با خانواده اش به تنهایی برای اولین بار فیلمش رو می بینند . اما جدا از انتقادهای صادقانه در نقدهای آنها ، اگر آنها حقیقتا اجرا و بازی اون رو دوست داشته باشن اونها در تعریف و تمجید و ستایش ولخرجی میکنند ( من منظورشو نوشتم تو این جمله ، درست نمیدونم خود جمله چه معنی میداد ) . رانی ادعا میکنه که اون چندین دوست حقیقی و واقعی ( اصلی ) در صنعت فیلمسازی داره ، مثل ، کارن جوهر ، امیرخان ، شاهرخ خان ، انیل کاپور و همسرش . اون مطمئنه که در آینده همچنین اونها همیشه خواهند بود برای موفقیتها و یا ناکامیهایش . رانی به شدت به زن برادرش جیوتی نزدیک و صمیمیه ، و اونها همیشه از یک رابطه و پیوستگی خاصی برخوردارند ، اون همچنین به شدت شیفته فرد تازه وارد خانواده یعنی برادرزادشه ، کسیکه رانی اون به اون عشق میورزه . رانی عاشق برادرزادشه ، به قدری که میگه ؛ من می تونم زندگیمو براش بدم وقتیکه اون لبخند میزنه و یا می خنده .
رانی قطعا میخواد که ازدواج بکنه و روزی بچه هایی هم داشته باشه اما احساس میکنه که اون نمیتونه از بازیگری کاملا دست بداره چراکه بازی کردن و هنرپیشگی در دورن اونه . رانی عاشق بچه هاس و احساس میکنه که مثل بیشتر زنان ، اون همدر درونش غریزه و احساس مادرانه را در درونش داره . رانی میگه که سردیوی و مدهوری از جمله بهترین هنرپیشگان بودند و اونها حقیقتا در تصویر (پرده سینما ) شگفت انگیز بودند . رانی معتقده که که بازیگری احساس اون رو سرزنده کرده و اونو به شدت راضی ( شاد ) میسازه . با اینحال رانی احساس میکنه که ستاره شدن در سینما هم همچنین قسمتی از هنرپیشه بودنه ، و عاقبت باید قبول کردن این موضوع رو آموخت . و یک ستاره بودن معنیش اینه که ، زندگی شخصی شما ، لذت های (خوشحالی ) شما و غم و حزن های شما عمومی خواهد شد .
رانی همچین حس میکنه که فیلمها میتونن تغییراتی رو در اجتماع و روش و رفتار مردم موجب بشن . اون آرزو میکنه که فیلم بعدی اون بابل ، موجبات تغییراتی رو در افکارمردم به وجود بیاره ، اون دسته از کسانیکه با عروسشان به طور متفاوت رفتار میکنند و رانی امیدواره که که فیلم قادر باشه به ابراز کردن پیام اجتماعی که اونها باید دریافت کنند .
ما از حالا به فیلم های آماده ارائه ( در پیش رو ) رانی و اجراهای آینده اون نگاه خواهیم کرد .
اینم هم حرفای رانی در مورد جایزه جودی نامبروان 2006 شاهرخ و رانی به خاطر کانک گرفتند
رانی گفته :ا
این یک جایزه فوق العاده و خاصه و من از بابت دریافت اون خوشحالم . این خیلی مناسب بود برای اینکه من می بایست اون رو با شاهرخ برای فیلم گبهی الوداع نا کهنا برنده میدم ، برای یک فیلم در مورد عشق و رابطه ها . من بی صبرانه منتظر این هستم که پروژه های بیشتری رو در سال آینده با شاهرخ کار کنم (اینجا رو داشته باشید) با این همه ، ما جودی نامبروان هستیم !!!!ا
رانی موکرجی خودش رو در کجا مخفی کرده ؟ هیچ کجا !!!اون با خنده مروارید گونه اش میخنده ، و همه نگرانیهای شما رو برطرف میکنه درباره فقدان ارتباطاتهاش در ماه های اخیر. من واقعا دوست ندارم که به جهان اجازه بدم که بدونن که من هر روز در زندگیم چه کارهایی انجام میدم . حقیقته که من برای فیلمبرداری فیلم سیدهارد آناند ، تارا رام پام در نیویورک بودم . آیا شما میدونستید که سیدهارت با من در مدرسه بود ؟؟ اون دستیاری کونال کهلی رو در موجسه دوستی کاروگه داشت و حالا ، اون کارگردان منه . همینطور برای سیف ، چطور از زمان هوم توم پیشرفت داشته !! اون یک چنین هنرپیشه مورد توجه قرار گرفته است .
رانی بر گشته به توضیح دادن در مورد موقعیت خلوت غیر منتظره و بیمقدمه اش !من کاملا در نیویورک از بمبئی کات کرده بودم . این در خود بودن برای من مطبوع (در اینجا فکر کنم بهترین معنی برای کلمه فان باشه ) بود . وقتی من دلم برای خونه تنگ شد و خانواده ام رو در اونجا ملاقات کردم . وقتی من در موقعیتی در خارج از کشور هستم ، من معمولا دوست دارم که کاملا جدا و بدون ارتباط باشم . این زمان غیبت من به نظر میرسه که آشکار و چشمگیر بوده ، چون من یک فیلم بزرگ برای اکران داشتم یعنی گبهی الوداع نا کهنا . همه حیرت کردند که چرا من برای پروموت کردن اون اینجا نبودم .
در نیویورک ، رانی با طراح رقص ، Vaibhavi Merchant، باند شده (انگار منظورش اینه ، یعنی بیشتر با اون کارمیکنه )، رانی با احساست جواب میده که ، اون (she ) تنها طراح رقص من نبود ، بلکه همچنین همراه و همدم من .
واقعا رانی هیچ صحبتی در مورد نقشهای حق ناشناسانه (منظور همون خیانتکارانه ) مانند همسر مغشوش شده در کانک ، اکنون صحبت میکند . چرا باید یه همسر (زن ) باید خوشحال باشه ، چونکه فقط شوهرش با اون کامل و خوشحال به نظر میرسه ؟؟ چه چیز اگر زن عشق رو پیدا کنه بعد از پیدا کردن این شوهر به ظاهر کامل ، باید انجام بده ؟؟ یک مرد می تونه احساسات و علایق شدید در خارج از خونه و ازدواجش داشته باشه ( من متاسفانه نتونستم برای این قسمت ترجمه مناسب پیدا کنم ، فکر کنم این بود ) و این مهم نیست که همسرش توجهات همسرش چگونه است . اما اگر یه زن کاری مشابه رو انجام میده ، غیر قابل قبوله !! من فکر میکنم ما نیاز داریم که درود بفرستیم و احترام بذاریم به کارن جوهر برای برای طرز برخوردش با (فکر میکنم ) کمبود احساسات و علایق در ازدواجها در جامعه مدنی ، انهم با این چنین کمالی . من واقعا از بودن در کانک مفتخرم .
و اکنون اون همونقدر بابت بابل سربلنده .شما میدونید ، مردم اغلب در مورد اینکه موقعیت عروس (در خانواده ها ) با دختر (خانواده ) یکسانه . اما آیا کسی اینو باور داره ؟؟ پدر شوهر در بابل داشت . من فکر میکنم حضار (تماشاچیان ) همه چیزهای جدیدی رو در کنار من و آمیت جی بعد از بلک و کانک در بابل خواهند دید . (منظورش وجه دیگر نقشهاش با آمیتا باچان ) .
وضعیت پردغدغه در واراناسی ، برای رانی بسیار پرهزینه بود (منظور اینه که براش خیلی گران و سخت بوده ) . اون آسیب دید ، ناخوش شد ، دکتر به طور غیر منتظره از مومبای برای مواظبت کردن از اون پرواز کرد .
این سومین فیلم رانی بود که در یک شهر مقدس فیلمبرداری داشت و چرا استرس ؟؟می تونید شما اینو باور کنید ، اونها عکسهای منو در واراناسی در سراسر اینجا آتش زدند . من چه کاری انجام داده بودم ؟ من حتی باخبر نبودم که چه چیز رخ داده بود ، قبل از اینکه من برای کنفرانس رسیدم . من آمدم ، فهمیدم که اونجا نزاعها و کشمکش هایی رخ داده . چه چیز این اشتباه بود ، اگر من گفتم ، موضوع ازدواج من به خانواده ام مربوط میشه ؟؟؟
خنده رانی فضا رو پر میکنه ، اون سپس موقرانه سرش رو پایین میندازه . از من خواسته شده بود که بابت رفتارم در کنفرانس معذرت خواهی کنم ، چیزی که من انجام دادم . اکنون اونها میگن که من اونطوری که شایسته و مناسب بوده معذرت خواهی نکردم . اونها میگن ، من میریم که النگوهای رانی رو بشکنیم !!! اونها حتی اسم فسلم رو گذاشتن چودیان ، برای خدا میدونید به چه علت ؟؟ دادا ( پرادیپ سرکار ) عصبانی شده که اونها چطوری جرات میکنند رفتاری شبیه این با دختر کوچولوی من بکنند ؟؟ ( وای قربون این دختر کوچولو برم من ) .
در میان همه این غوغاها ؛ این حقیقت برا یاون محفوظ مونده که طرفداران سرسخت اون عاشق اجرای اون در بلک و بانتی بابلی هستند . اونها اجرای منو در این دو مقایسه میکنند . ان احساس خوبیه ، مخصوصا وقتی اونها به دنبال کوبیدن (منظورش خودش ) هستند بدون هیچ دلیلی .
صحبت درباره بلک و تغییر جهت به ساواریای سانجی لیلا بهانسالی .رانی یک برنامه با کارگردان مورد علاقه اش ، سانجی لیلا بهانسالی کامل کرد ، قبل از اقدام کردن برای فیلم بعدی پرادیپ سرکار در واراناسی . از زمانیکه من توافق کردم برای یک نقش پست ، مردم داستانهایی ساختند در مورد اینکه من چونه میخوام نقش یک فاحشه رو در ساواریا بازی کنم . نه همچین چیزی نیست ، اجازه بدید وقتی فیلم اکران شد ، همه خواهند دید که من و سانجی چه کاری با هم انجام داده ایم . ( وااااای معلومه که باز از اون کارا انجام داده که دهن همه باز می مونه !!!!!! )
اون در مورد سانجی احساساتی داره. تعداد کمی از رابطه های دوستی در صنعت وجود داره که بعد از کار هم ادمه پیدا کرده باشه . من اینجا هستم برای سانجی و مادرش !!!!( وای خاک تو سرم ) حتی اگر ما دوباره با هم کار نکنیم . اما چیزی که من واقعا به عنوان یک هنرپیشه از سانجی طلب میکنم ، اینه که یک فیلم دیگه با من و آمیت انکل بسازه . من واقعا از کار کردن با او (آمیتاباچان ) در بلک لذت بردم .
آمیت آنکل و رانی و جایا آنتی : اون (جایا باچان ) به طور غیر منتظره ای برای مدت کوتاهی به ما در واراناسی ملحق شد ، من همیشه کار جایا آنتی رو تحسین کردم . من همیشه دوست داشتم که با اون بسیاستهای رانی !!!ا
اغلب در مورد دوستی شما و شاهرخ نوشته میشه ، درباره این برای ما بگید .
من عاشق شاهرخ هستم چه به عنوان دوستم و یا قهرمان من در زندگی واقعیم . اون شخص بزرگیه و من از برای اون (خصیصه اش ) متعجبم .من چیزهای زیادی از اون یاد گرفتم برای زندگیم و هنوز هم هر روز اونها ادامه میدم .وقتی اون از من خواست که به شو برم ( کی بی سی ) ، من مطمئن بودم که اون رو انجام میدم ، اگر اون از من چیزی بخواد ، راهی ندارم ، من نمیتونم به اون نه بگم
شما در مورد کی بی سی به عنوان یه شو چطوری فکر مکنید ؟
من فکر میکنم که این یک شو بزرگه . این یک راه عالیه برای اینکه خانواده رو با هم دیگه و مقابل هم بنشونید. وقتی که ما همه این رو در خونه نگاه میکنیم ، شما نمیتونید کمک کنید ولی شما درگیرش میشید و رقابت کوچیکی در خونه شما هست . و من فکر میکنم که این راه عالیه . همچنین بچه ها می تونن در همون زمان چیزهای زیادی رو یاد بگیرن ، بنابراین بله ، من فکر میکنم این یک شو بزرگه .
در مورد شاهرخ به عنوان یک میزبان (مجری ) چگونه فکر میکنید ؟
برای هر کسی که شاه !!! (اصطلاح رو دارین ) رو میشناسه ، اونها موفق خواهند بود که اون یک شخص مردمیه . شاهرخی رو که شما بر روی پرده اینجا در کی بی سی می بینید ، واقعا چیزی که اون در زندگی واقعیشه . به همین دلیل من فکر میکنم ای یک شو بی نقصه برای اون . اون حس مسایقه دادن رو برای اونها خیلی راحت و خوب میکنه . شخصا ، اگر از من بپرسید ، شاهرخ میتونه هرچیزی رو انجام بده ، و من عاشق اون هستم در هر کاری که انجام میده !!!! (واااااااااااااااااای ، قربونت بشم که ما باز عاشق جفتتونیمممممم )
آیا شما علاقمند به بازی هولی هستند ؟
اگر شخصا از من بپرسید ، هولی فقط باعث کثیفی میشه ، وقتی که بچه بودم ، من به خاطر دارم که عاشق بازی کردن اون بودم ، اما بعد ازمدتها ، تمام فستیوال هولی از بین رفته ، این واقعا مایه تاسفه . این دیگه احساسی شبیه هولی نیست . شما فقط صداهای مردمی رو میشنوید که به همدیگه با بالوونهای تخم مرغ به همیدگه صدمه میزنن و همه جا رو کثیف میکنن . اولی برای این بود که یک مقداری تفریح باشه ، اما خالا دیگه شبیه اون احساس نیست .
بنابراین آیا شما موافق حضور در برنامه ویژه هولی نبودید ؟
من گفتم ، شاه از من خواست که برم و من هرگز نمیتونم به اون نه بگم اما همچنین مهم تر اینه که فرصت خوبیه برای من برای بدست آوردن مقداری پول برای یک انگیزه که من حامی هستم . من همه پول هایی رو که برنده شدم به بیماریان خانوادگی هولی خواهم بخشید . برادر زاده من اونجا متولد شده و یکی از دکترهای اونجا توجه منو به این حقیقت جلب کرد که اینجا هیچ امکاناتی برای نوزادانی که متولد میشن و مشکل قلبی دارن . بنابرای من تمام پولی رو که امشب برنده شدم ، به این بیمارستان خواهم داد برای کمک به اونها برای ساختن این بخش .
ازری کنم و اکنون این بالاخره اتفاق افتاد .
عاشق شاهرخ هستم چه به عنوان دوستم و یا قهرمان من در زندگی واقعیم . اون شخص بزرگیه و من از برای اون (خصیصه اش ) متعجبم .من چیزهای زیادی از اون یاد گرفتم برای زندگیم و هنوز هم هر روز اونها ادامه میدم .وقتی اون از من خواست که به شو برم ( کی بی سی ) ، من مطمئن بودم که اون رو انجام میدم ، اگر اون از من چیزی بخواد ، راهی ندارم ، من نمیتونم به اون نه بگم !!!!
به مصاحبه كوتاه از راني كه در مورد برنده شدنش در فليم كافي آوارد كه قبلا راجع بهش صحبت كرده بوديم
راني من ميخوام يه جايزه به شما بدم ...
راني : مرسي
راني اينم جايزه .
راني : جايزه من
از بي بي سي
راني : بله ( اون خيلي خوشحال بود ) جايزه بي بي سي من
چه احساسي داريد ؟
راني : من احساس خيلي خيلي خوبي دارم ، بي بي سي خيلي به من محبت داشته و همه مردم و همه شنوندگان بي بي سي احساس خيلي خيلي احساس خاصي با راي دادن به من و دادن اين جايزه به من دادند . بنابراين من ميخواماز همه اونها از صميم قلبم بار ديگه تشكر كنم ، منو واقعا تحت تاثير قرار گرفتم كه شنوندگان به من راي دادند ، بنابراين من واقعا واقعا خوشحالم .
فكر ميكنيد چرا شنودندگان اينقدر عاشق شما هستند ، مخصوصا در سراسر دنيا ؟
راني : با خنده : فكر ميكنم به خاطر اينكه از من دور هستند .
يا اين به خاطر اين نيست كه شما واقعا به عنوان يك فرد گمنام شروع به كار كرديد و با كار سخت خودتون جزو هنريشه هاي طراز اول شديد و از بازي كردن هيچ نقشي نترسيد !!!
راني : شايد بله ، در حقيقت شما بايد از اونها بپرسيد ، شما مي تونيد از اونها يك نتيجه خوب بگيريد و اينكه اونها چي فكر ميكنند ، چون من هميشه منتظر اين هستم كه بدونم مردم چي فكر ميكنن و چه احساسي در مورد من و كارم و چيزي كه من انجام ميدم .
خب ، من ميخوام بهتون از نظراتي بگم كه درباره شما نوشته شده ... اون خارق العاده اس ، اون سزاوار برنده شدن بود ، راني واقعا برجسته اس ، اون واقعا عاليه ، اون روياييه ... اينها بعضي از چيزهايي بود كه مردم در پيغامهاشون واسه شما نوشته بودند .
راني : من نميتونم بگم كه چقدر از شنيدن اينها خوشحالم ، فقط از شما ميخوام كه به همه طرفدارام بگيد :
اينم عين جمله : love love love love love you all
مصاحبه تقریبا جدید با رانی
رانی کی بود که اولین بار خودت را در فیلمی دیدی و با خودت گفتی : واو, من بازیگر بدی نیستم.من خوبم.
بلک
و بعد؟
نه واقعا , چون بلک تنها فیلمی بود که من خودم شخصا فکر نمیکنم نقشی شبیه اون باشه.شاید چیزی فراتر از تصور من بود و شاید فراتر از تصور هر بازیگری .چون شما از خواب پا نمیشید و همچین نقشی رو بهتون پیشنهاد بدن.و چون فیلمی متفاوت بود و هرصحنه ی آن به من احساس شادی میداد که سانجی از من خواسته این نقش را بازی کنم.
اما بعد از آن تو احساس کردی که فقط کارت خوب است؟
وقتی که اولین بار خودت رو میبینی عاشق خودت نمیشی.تو خودت رو بیشتر از یک منتقد میبینی و میسنجی.چون که فکر میکنی که لباست , آرایشت موهات یا حتی حرف زدنت میتونست از این بهتر باشه.تو در باره خودت قضاوت میکنی.
بلک نقشی بود که منو سورپریز کرد.من از کاری که انجام دادم واقعا سورپریز شدم.
چه کسی اولین بار پیشبینی کرد که : این دختر در آینده یک ستاره میشه. کی برای اولین بار بهت گفت : "تو یک اینده ی روشن در پیش رو داری؟ "
سخته که بگم.خیلی ها بودند.اما اولین کسی که با اطمینان این حرف رو به من زد مادرم بود.اون کسی بود که پدرم را که یک تهیه کننده و کارگردان بود و زمان زیادی هم در این صنعت بود , وادار کرد.پدرم میگفت : متقلبان زیادی در این صنعتند .پس تو نمیتونی وارد بالیوود بشی!
پس اون میخواست که دختر کوچکش را از آن دور نگه داره
بله ما درباره ی هیچ فیلمی در خانه صحبت نمیکردیم.زندگی حرفه ای پدرم خارج از خانه بود.فقط بعضی اوقات من همراه او به استادیو میرفتم و ستاره های مورد علاقم رو میدیدم و ازشون امضا میگرفتم.این تنها ازتباط من با فیلمها در آن زمان بود.گذشته از این من راهنمایی نداشتم و نمیدونستم که فیلمها چگونه ساخته میشن , اصلاح میشن یا اصلا دیالوگ چیه؟! تنها چیز در مورد فیلم که من به یاد میارم اینه که خواهر کوچکتر مادرم در آن زمان ستاره ی محبوبی در کلکته بود.زمانی که برای تعطیلات تابستانی به کلکته میرفتم به استادیو میرفتم.من اجازه داشتم که وارد اتاق میک آپ بشم.
من از اون میترسیدم, چون که ستاره نامبروان و بزرگی در اون زمان بود.و خیلی برام جالب بود که که ببینم چه طوری آرایش میکند.
من هیچ وقت فکر نمیکردم که استعدادی در بازیگری داشته باشم و فکر نمیکردم که یک روز بازیگر بشم.اما مادر من احساس میکرد که من این استعداد رو دارم.اون به شوخی به من میگفت : "اگر دختر من بزرگ بشه و زیبا بشه , من اون رو بازیگر میکنم."
سختترین نقشی که قبلا بازی کرده چه بود؟
اولین فیلمی که من بازی کردم.فکر میکنم که تلاشم رو برای آماده شدن در اولین فیلمم کردم.دوره ی خیلی سختی بود.چون که فکر میکردم من به این صنعت تعلقی ندارم و هیچ وقت نمیتونم بازیگر بشم( وااای عزیزمممم آخه تو چرا انقدر اعتماد به نفست کمه.بیا ببین چه آدمایی با چه قیافه ای میان بازیگر میشن آخه تو که خوشگل و عسل و مااااااااهی و انقدرم قشنگ بازی میکنی چرا انقدر خودتو دست کم میگیری. بسه دیگه چه قدر تواضع آخه؟؟؟) اولین بازی من با عمو سلیم ( اختر) بود که راجا کی آیگی بارت نام داشت و برای من دامن های کوتاه"مامتا کولکارنی " ( یکی از بازیگرای قدیمی و البته خوش قیافه) پوشاندن.
و این میتونست یه جذبه باشه.
بله اول قرار بود که اون این نقش را بازی کند و اون این کارو نکرد.پس من اون لباسها رو پوشیدم.من نمیتونستم خیلی خوب راه برم چون که تا قبل از این فیلم هرگز دامن کوتاه نپوشیده بودم.پس من فکر میکردم که این چیزی نیست که باید انجام بدم.بعد اونها یک ساری به من دادند که بپوشم و در چشمهایم گلیسیرین ریختند تا گریه کنم.
تو هفده ساله بودی؟
بله 17سالم بود.بعد از اینکه گلیسیرین ریختند در چشمانم به سختی میتونستم چشمهایم رو باز کنم.
پس تو اولین فیلمت را بازی کردی و خودت را دیدی.فکر میکردی که از عهده ی این کار بر بیای؟
بله به لطف خدا کار خیلی خوبی شد.چون من قلبم رو در بازیگری گذاشتم و فهمیدم که بازیگری چیزی نیست که که بخوای مکانیکی و بدون فکر انجامش بدهی.بازیگری از درون انسان می آید.تو باید هر صحنه را احساس کنی و باید آن را با خلوص و بی ریای انجام بدی که اگر دروغ بگی دوربین اینو میفهمه.
خیلی از مردم میگن که چشم های رانی موکرجی خیلی پرمعنی و با احساسه.میگن که رانی بیشتر از اینکه با کلمه ها صبت کنه با چشماش صحبت میکنه و احساسات رو منتقل میکنه.
نمی دونم
.
چشم هایت صادقند؟
شاید , مثلا من میتونم با دهانم دروغ بگویم اما با چشمهایم نه.اگه من بگم راجیو ( اسم کسی که داری مصاحبه میکنه) من خیلی دوستت دارم و چشمهایم چیز دیگری بگه , تو میفهمی.من نمیتونم مردم را با چشمهایم فریب بدم.
پس ما هم چشمهایت را خیلی دقیق نگاه خواهیم کرد.
رانی به من بگو چه کسانی هستند که صادقانه درباره ی تو انتقاد میکنند؟
معلومه خانواده ام , خانواده ی من بزرگترین منتقد و در عین حال بزرگترین طرفداران من هستند.هروقت که فیلمی از من اکران میشه من خیلی عصبی هستم.من در مورد فیلم که چگونه ازش استقبال میکنند نگران نیستم .اینکه هر وقت فیلمی از من اکران میشه و با خانواده ام ان را تماشا میکنم منو عصبی میکنه.
پس تو میدونی که اونا آنجا هستند تا تو را محاکمه کنند.
بله , و وقتی من اولین بار فیلمم را نگاه میکنم به عکس العمل اونها هم توجه دارم.اگر عاشق فیلم بشوند جیغ میزنند و به من میگن و به اندازه ی من هیجان زده اند.من عضوی از یک خانواده ی دیوانه ی بنگالیم.
اونا نمیتونن به من دروغ بگن چون که چشمها و قیافه هاشون اونا رو لو میده.بعد من منتظر آخر فیلم هستم چون میدونم اونها واکنش نشان میدهند و احساسی شبیه تماشاگران در سینما را دارند که به دیدن فیلم تازه ای می آیند.
آیا اونها دقیقند؟
بیشتر اوقات
کدوم یک از فیلمهایت رو دوست ندارند؟
این منصفانه نیست .
ولی قطعا نقش هایی بوده که دوست نداشتند؟
نه نقشهایم , بعضی از فیلمها بوده که دوست نداشتند.
نزدیک ترین و بهترین دوستانت در این صنعت چه کسانی هستند؟
کارن , امیر , شاهرخ , سانجی ( فکر کنم سانجی لیلا بهانسالی رو میگه یا شایدم سانجی دات), آنیل کاپور و همسرش سونیتا.اونها از اول دوستان من بودند.
کارن مثل یک تلفن از راه دور برای من میمونه.اگر من در هر ساعتی از شبانه روز به او زنگ بزنم و اون هرجای دنیا باشه و سرش شلوغ باشه قطعا جواب من رو میده و میفهمه که من چی میخوام.
پس اونا اشتباهاتتو بهت میگن.
قطعا , کارن واقعا مثل برادر بزرگتر من است.حتی امیر هم از اولین فیلمم به من راست میگفت و اشتباهاتم را اصلاح میکرد.اون با من مثل یک بچه رفتار میکرد و بهم درس میداد.یادمه که وقتی اولین فیلمم _ غلام_ را با امیر بازی میکردم در آهنگ فیلم من خجالت میکشیدم که در چشمان بازیگر مورد علاقه ام نگاه کنم.( وااااااای عزییییزم ).من فقط به پایین نگاه میکردم و اون مرتب سرم را بالا میگرفت و بهم میگفت باید در چشمانش نگاه کنم.اون بهم میگفت : "وقتی که صحنه های رمانتیک بازی میکنی نباید خجالت بکشی."پس خیلی چیزها بودند که در این سالهای طولانی با من بودند.و حتی امروز امیر مثل یک سنگ محکم با من مونده
بر خلاف شایعات کسی که بیشترین وقتت را با او میگذرانی , یک مرد نیست.بلکه دختر برادرت است که بیشتر اوقات کنار او هستی.
بله اون عروسک زنده ای است که در زندگی من اومده و من نمیتوانم از جیوتی ( همسر برادرم) به خاطر لطفی که در حق خانواده ام کرده تشکر لازم را بکنم.اون شگفت انگیزه و من فکر نمیکنم با هیچ کس به اندازه ی او نزدیک و صمیمی باشم.اون بیشتر از یک زن برادر مثل یک خواهر برای منه.من با تلفن با او بیشتر از برادرم صحبت میکنم.وقت هایی است که من با برادرم حتی نزدیک 20 روز صحبت نمیکنم.اما با جیوتی حرف میزنم .و میدونم که اگر جیوتی باشه همه چیز خوب پیش میره.اون تنها کسیه که خانواده ی ما رو با هم نگه میداره.و ماشا کسیه که من اصلا نمیتونم در بارش توضیحی بدم.وقتی که اون میخنده من زندگیم رو براش میدم.
تو بچه ها رو دوست داری؟
من عاشق بچه هام.
دوست داری که خودت یک روز بچه دار بشی؟
البته
آیا غریزه و حس مادری رو داری؟
بله , فکر میکنم که هر دختری داشته باشه.مثلا وقتی من برای فیلم برداری تارا رام پام در نیویورک بودم , دختر هشت ساله ای که در این فیلم بازی میکنه داشت با یک عروسک بازی میکرد و ادای مادرها رو در می آورد.پس فکر میکنم که دخترای جوان این حس رو دارند و من هم دوست دارم که بچه دار بشم.
خوب وقتی در مورد بچه حرف میزنیم باید یک قدم به عقب برگردیم و در مورد ازدواج صحبت کنیم. اگر ازدواج کنی و بچه دار بشی کارت رو ترک میکنی؟
نه فکر نیمکنم چون بازیگری چیزیه که من رو اونچه که هستم میسازه.بازیگری دلیل وجود منه.من فکر نمیکنم که بدون آن بتونم زندگی کنم.میتونم که برای مدتی ازش دور باشم.اما نمیتونم به طور کامل کنار بگذارم.
پس ما تو را برای مدت طولانی میتونم ببینیم؟
بله خیلی طولانی( آخ جوون )
وقتی که داشتی رشد میکری , کدام بازیگران بودند که تو اونها رو میدیدی و میگفتی: من میخوام که شبیه او باشم.
سری دیوی و مادهوری.من عاشق اونها بودم و هستم .فکر میکنم که اونا باور نکردین و فکر نمیکنم که کسی شبیهشون بتونه باشه.از نظر من مادهوری و سری دیوی بازیگرای بی نقص و کاملی هستند.اونها همه چیز رو به خوبی انجام میدن و واقعا روی پرده جادو میکنند.
تو از معدود بازیگرایی هستی که از بازیگری لذت میبری , خلق کردن کاراکتر ها و کار(شغل) کامل بازیگری , بیشتر از یک ستاره
بله , شاید به خاطر این است که من بازیگری رو به عنوان یک شغل قبول دارم.بازیگری شادی رو به زندگی من میاره.من وقتی که فیلم بازی میکنم احساس خوشحالی زیادی میکنم.
ستاره بودن قسمتی از آن است.
بله چون نمیشه ازش فرار کرد . تو مورد توجه مردمی چون کسانی هستند که میخواهند با تو مصاحبه کنند , عکس بگیرند .همین طور کسانی هستند که میخواهند در مورد زندگی خصوصیت بدونند.و اگر من بازیگری را انتخاب کنم باید چیزهایی رو که همرای بازیگری هست نیز بپذیرم.اما من از بازیگر بودن بیشتر از یک ستاره بودن لذت میبرم.من انکار نمیکنم که از ستاره بودن خوشم می آید.اما اگر تو حقیقت رو قبول نکنی که فقط یک بازیگری فکر نمیکنم که از ستاره بودن نیز لذت ببری.
فیلم جدید تو بابل درباره ازدواج مجدد یک بیوه است. فکر میکنی که سینما واقعا برای موضوعات اجتماعی موثر است؟
بله هست.چون من خودم تجربه ای قبل از بابل دارم که تغییر بزرگی به وجود آورد.بعد ازدیدن بلک خیلی از مردم بودند که به زندگی افراد کر و کور و لال علاقه مند شده بودند و در صدد برامدند که به موسسه این گونه افراد کمک هایی بکنند.
خود معلم مدرسه به من گفت که مردم واقعا به این موضوع علاقه مند شدند.همچنین من جایی رفته بودم و دیدم مردم با خودشان کتابهای برجسته ی مخصوص نابینایان را به همراه دارند
پس این فیلم تونست که توجه مردم رو با این موضوع جلب کند.
بله به خصوص آن بازیگرانی که میتونن اینگونه نقش های متفاوت رو به خوبی اجرا کنند و به مردم اطلاعات دهند
بعد یه کم در مورد بابل حرف میزنن که تکراریه و اینم آخرش
موفق باشی .امیدوارم که همیشه با نقشهای خوبی که اجرا میکنی بدرخشی و ما کارهای خوب دیگری از شما ببینیم.ممنون از اینکه با ما صحبت کردی
این مصاحبه با رانی به برای موقعی ای هستش که برای پریمیر فیلم برادرش راجا رفته بود اسم این فیلم بیدهاتار لخا هستش و یه فیلم بنگالیه
بیدهاتار لخا
رانی گفت که نمیشه در مورد یک فیلمی که از نظر احساسی بهش دلبستگی داری قضاوت کرد :نظر من همچنین یک نظر شخصیه و من قبلا با راجا نظرمو در میون گذاشتم.من در ساخت این فیلم هیچ دخالتی نداشتم .و راجا همه ی ساخت فیلم رو خودش انجام داد.اگر این فیلم موفق باشه اعتبارش باید برای راجا باشه و اگر نباشه باید به طور مثبت بهش نگاه کنه که من مطمئنم همینکارو میکنه(عززیززم یعنی میخوای بگی فیلمش موفق نمیشه دیگه)ما در مورد یک فیلم با موفقیتش قضاوت میکنیم اما شکست هم مهمه.موفقیت ما رو برای انجام کار بهتر آماده میکنه.شکست به ما میفهمونه که چطور موفقیت رو بدست بیاریم .من امیدوارم که کار سخت راجا نتیجه بده.موزیک بهترین قسمت این فیلمه
فیلمهای بنگالی
رانی:من دوست ندارم یک فیلم بنگالی بازی کنم فقط به خاطر اینکه بنگالیه.نمایشنامه باید خوب باشه.داستان باید یه چیزی باشه که من دوست داشته باشم.اگر یک فیلم تجاری خوب به راهم بخوره و من احساس کنم که اون منو خوشحال میکنه من این فیلمو قبول خواهم کرد در غیر این صورت هیچ فیلمی بازی نمیکنم من عاشق کار کردن با ساتیاجیت رای(نمیدونم این کیه)بودم اما این شانس و به دست نیاوردم.
در مورد برادر راجا
رانی:(اولش یه جمله میگه من درست نفهمیدم منظورشو)راجا واقعا شبیه یه بچه میمونه.ساختن یک فیلم محتاج کار سخت و جسارته .من فکر میکنم ما میتونیم برای دفعه ی بعد مهم باشیم و از بالا و مسلط به مشکلاتش باشیم (یعنی مشکلات و اشتباهاتشو ببینیم و برای دفعه بعد بهش بگیم که دیگه اشتباه نکنه)
تارارام پام
رانی:تارارام پام منو به خانوادم مرتبط میکنه.من نقش یک بنگالی رو در فیلم بازی کردم داستان فیلم دور یک خانواده میچرخه که با وجود مشکلات فراوان کنار همدیگه میمونن همه ی خانواده ها در یک زمانی با بحرانها آزمایش میشن و این چیزیه(موضوع)که فیلم رو بوجود میاره .
لاگا چوناری مین داگ
رانی:در کنار تارارام پام من همچنین به خاطر فیلم برادیپ سرکار خیلی هیجان زده ام در حقیقت در ست فیلم من احساس کردم که یک فیلم بنگالی بازی کردم .من با خاله جایا(باچان) و کانکانا(سن شرما)بنگالی صحبت میکردیم.بسیاری ازعوامل فیلم هم بنگالی بودن
ازدواج
رانی:ازدواج در برنامه های من در اولویت نیست اما به هر حال من دوست دارم با یک انسان خوب ازدواج کنم که به شغل من و خانوادم احترام بگذاره
قولهاي راني در آوريل 2007
از سايت اينديا تايمز
راجع به آميتا باچان :
دوستي و ارتباط من با آميت آنكل ( شخصي و حرفه اي ) بسيار قويه ، چون كه ما به شدت به هم علاقمند هستيم (البته انس گرفته ايم هم معني ميده ) . من كاملا اونو مي پرستم ( عاشقش هستم ) ؛ من اونو به عنوان يك بت ميبينم و واقعا بهش احترام ميذارم . اون از سالها پيش هنرپيشه مورد علاقه من بوده ، (اينجا هم در مورد نوع كميستريش با آميتا يه چيزايي گفته كه من منظورشو ميفهمم ولي نميتونم بنويسم ، مثلا ميگه ارتباط ما بر روي اسكرين باور نكردنيه و ... ) بنابراين همه چيز ، از بلك تا بابول كه ما انجام داديم ، بشدت شگفت انگيز و يك تجربه بسيار عالي بود .
راجع به سلمان :ا
من كاملا از كار كردن با سلمان لذت بردم ، چونكه من كاملا با اين موضوع موافقم كه اون يك راك استار بديع (مبتكر و يا اصيل ) هستش . هيچ كس ديگه اي واقعا شبيه اون راك استار نيست و حقيقتا هيچ كس شبيه اون نيست . اون يكي از شگفت انگيز ترين هنرپيشه هايي كه ما داريم چون سوييچ آن و سوييچ آف كردنش با دوربين باورنكردنيه . اون وقتي دوربين روشنه كسه ديگه ايه و كس ديگه اي ميشه وقتي كه دوربين خاموش ميشه و اين براي يك هنرپيشه خيلي سخنه . سلمان يك هنرپيشه بزرگه چون اون ميتونه به شخص ديگه اي تغيير شكل بده ، همه مشخصات در اونه . سازگاري من با اون از اولين روز بسيار عالي بوده است . شايد چون هر دوي ما صادق و بيغل و غش هستيم بنابراين ما به هم وصل شديم و ارتباط داريم .
راجع به هما ماليني :
به نظر من اون يك الهه است ، من به عنوان يك شخص اونو ستايش ميكنم ، براي من فقط بودن با اون در پشت صحنه هم بسيار نشاط آور و انرژي زا بود چون من اون و همه بزرگترها (ارشدها ) رو داشتم ( آميت آنكل ، راوي آنكل ) ، همه نشست ها و گفتگوها درباره اوج ها ، بحبوحه ها و دورانهاي شكوفاييشون ، و من عادت كرده بودم كه بخندم . اين واقعا فوق العاده بود چون اونا كسايي هستند كه واقعا ميشه با اونها نشست و صحبت كرد . اونها در تاريخ بسيار غني هستند و بشيتر از اون اونها شخصيت هاي بسيار شگفت انگيزي هستند . من واقعا ارزش قائل ميشم براي لحظاتي كه در كنارهماجي مينشستم و با اون به راحتي از زندگي صحبت ميكردم . اون عادت داشت براي من دعا كنه و براي من از تجربيات ستاره نامبروان بودنش در زمان خودش ميگفت . لبخند اون اونقدر گرمه كه وقتي با اون وارد هر اتاقي ميشد ، همه در مقابل لبخند اون نقطه ضعف داشتند . اون واقعا از جنس رويا ها و افسانه هاست .
راجع به جان آبراهام :ا
جان واقعا دوست داشتنيه ، اون هميشه در همه مصاحبه هاش به من اشاره ميكنه ؛ اشاره به اينكه به من علاقمنده (منظورش اين بوده كه فن منه ) . اون ميگه كه من يكي از هنرپيشه هاي مورد علاقه اش هستم . اين خيلي عاليه .من ارتقا ( پيشرفت ) جان رو از اولين فيلمش تا بابل و بعدتر ديده ام . من فكر ميكنم اون به عنوان يك هنرپيشه واقعا پيشرفت كرده و البته ، يكي از پرطرفدارترين هنرپيشه هاي امروز . من دخترهايي كه طرفدار اون هستم ديده ام كساييكه واقعا ديوونه اون هستند . من احساس خوبي نسبت به اون دارم و من هميشه باور دارم كه آدمهاي خوب ، چيزهاي خوب رو در زندگي بدست مي يارن و جان يكي از اونهاست .